بندر نمی بارد
نیست هیچ بارانی اینجا
در کنار پنجره من
حسرت یک قطره باران
آسمانی گرم و روشن
ابر ها در کوچ فردا
با وجودش در زمستان
آرزو ی نم نم آن
بس نگاهها آسمانی است
نیست هیچ بارانی اینجا
با وجود باد خشمگین
شهر پیدا نیست هرجا
گرد و خاک هم در هوایش
می پرند حیران و ویران
در خیالم با نگاهش
نم نم باران چه زیبا
تا بشوید شهر تشنه
نیست هیچ بارانی اینجا
موج در ساحل چه زیبا
می نشیند روی سنگها
قایق صیاد را او
می برد در خواب و رویا
ماهیان رنگ رنگش
در دل دریا فراوان
منتظر از ریزش آن
نیست هیچ بارانی اینجا
***
میر حمزه طاهری هریکنده ای (نوپا)