امسال گت چله شو ، بی سرصدا ...
برو تا دلخشی ور جا بهیریم
چله شوره بی سرصدا بهیریم
برو تا سالدیگه خدا بخواسه
همتـایی خنـه یلـدا بهیریم
به فارسی ...
بیا امسال بدون سرصدا و دور از اطرافیان جشن شب یلدا را بگیریم و در کنار هم دلخوش و سلامت باشیم.
بیا تا سال دیگر اگه عمری باقی ماند در کنار هم جشن یلدا بگیریم.
***
شاعر :میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا
اهل روستایم ...
همچو سهراب می نویسم
اهل روستای شمالم
سرزمینی سبز و خرم
دل نوشتم حس و حالم
می نویسم جایگاهش
خطه ای در شهر بابل
قامت کوه دماوند
باغ و دشت و سبزه و گل
در بهاران پای نارنج
می رسد عطر از کرانش
می کند دل عاشقانه
شکر خالق در بیانش
عاشق شعر و ترانه
با قلم من آشنایم
غربتم هرچند دورم
از وجودش روبراهم
می چکد از خاطر من
واژه هایی از درونم
می نویسم در مقامش
هرچه از آنجا می دونم
در نسب از نسل آرش
عاشقانه در پی کار
رهرو راه شهیدان
جمله پیروزند و بیدار
وسعت صحرا نمایان
تا به شالیزار و باغش
رویش گلهای رنگی
نغمه ها ی بلبلانش
جلوه ای بر دامن دشت
رحمت و لطف خدایی است
در بهار و فصل کوشش
وقت خوش آنجا صفایی است
با طراوت ، باغ و بستان
بلبلانش شاد و سرخوش
وصلت گلهای رنگی
لذت زیبای آغوش
بر کران جویباران ،
بوی نعنایش هویدا
سبزه گشته است زین عنایت
عاشق و سرمست و پیدا
آخر این گویم به شعرم
بهتر از هر روز و دیروز
جای جایش سبز و آباد
مردمانش جمله پیروز
طاهری در بند کنجی
گرچه آرام است و آسان
بر جمال و وصف روستا
دل بسازد شعر فراوان
***